shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دل من یه روز به دزیا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه ی کفش فرار و ور کشید
آستین همت و بالا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودش و تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه دلش می خواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
1 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/01/22 - 20:05
پیوست عکس:
305978_10151628950689319_1897001393_n.jpg
305978_10151628950689319_1897001393_n.jpg · 499x333px, 15KB
دیدگاه
anoshka

{-124-}

1392/01/22 - 21:23
parsaa

{-61-}

1392/01/22 - 23:56
anoshka

{-109-}

1392/01/22 - 23:57
parsaa

{-145-}

1392/01/23 - 00:03
anoshka

{-90-}

1392/01/23 - 00:10